مسابقه کتابخوانی استانی

                     به نام انکه توفیق خدمت به ما عنایت فرمودند                با تشکر از همکارانی که در مسابقه کتابخوانی اسامی خود را اعلام نمودند و کتاب را هم دریافت کردند  خانمها (اسلامی-ابوالفضلی-توسلی-جلاهی-نباتی-میرزایی-فضیلتی-چراغی-روشن) اقایان(نیستانی-محمدی)     امتحان از فصلهای(۴-۹-۱۳-۱۵-۲۴) زمان ازمون ۱۰ صبح روز جمعه ۲۳/۱/۱۳۸۷ اعلام نتیجه  ۲/۲/۱۳۸۷                                                     

معرفی 6 نرم افزار برتر اموزشی (تایوان-سنگاپور-چین)

1Lets go together        

2The day the sound disappeared

3Bubble land

4Just Grandma and me

5 Sitting on the farm

6 Inside story

منبع:مجله رشد مدرسه فردا شماره ۴ دی ۱۳۸۶

interview with GOD

In the name god

Interview with God

 

I dream I had an interview with God

 

خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم

 

"So you would like to interview me" God asked.

 

خدا گفت :پس می خواهی با من گفتگو کنی

 

"if you have the time"Isaid.

 

گفتم اگر وقت داشته باشید

 

God smiled

 

خدا لبخند زد

 

"What suppries you about humankind?"

 

چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟

 

God answered…

 

خدا پاسخ داد...

 

"That they get bored with childhood.

 

اینکه آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند

 

They rush to grow up and then,long to be children again"

 

عجله دارند زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند.

 

"that they lose thei health to make money,

 

اینکه سلامتی شان ا صرف بدست آوردن پول می کنند.

 

"They by making anxiously about the future,

 

اینکه با نگرانی نسبت به آینده،

 

They forget the present

 

زمان حال فراموششان می شود.

 

Such that they live in neither the present nor the future."

 

آنچنان که دیگر نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده.

 

"That they live as if they will never die,

 

اینکه آنچنان زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد،

 

And die as if they had never lived."

 

و چنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند. 

 

God's hand took mine and we were silent for a while,

 

خداوند دستهای مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم،

 

And then I asked…

 

بعد پرسیدم

 

"As the creator of people, what are some of life's lessons you wand them to learn?"

 

به عنوان خالق انسانها می خواهید آنها چه درسهایی از زندگی یاد بگیرند؟

 

God replied with a smile…

 

خدا با لبخند پاسخ داد...

 

"To learn they can't make anyone love them,

 

یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد،

 

But they can do let themselves be loved."

 

اما می توان محبوب دیگران بود.

 

"To learn that it is not good to compare themselves to others."

 

یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند.

 

"To learn that a rich prrson isn't one who has the most,

 

یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد،

 

But is one who needs that least.

 

بله کسی است که نیاز کمتری دارد.

 

"To learn that it takes only a few seconds wounds in person w love

 

یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان داریم،ایجاد کنیم.

 

And it take man years to head them."

 

و سالها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد.

 

"To learn to forgive by practicing forgiveness."

 

با بخشیدن، بخش یاد بگیرند.

 

"To learn that there are persos who love them dearly,

 

باد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند،

 

But simply don't know to express or show their feeling."

 

اما بلد نیستند احساسشان را ابراز کنند یا نشان دهند.

 

"To learn that two people can look at the same thing and see it,differently."

 

یاد بگیرند که می شود دو نفربه یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.

 

"To learn that is not always enough that they be forgiven by others,

 

یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند،

 

They must forgive themselves."

 

بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند.

 

"And to learn that I AM HERE"

 

و باد بگیرند که "من اینجا هستم"

 

"ALWAYS

 

تهيه كننده :فريبا روشن

 

نمونه سوالات زبان انگلیسی پیش دانشگاهی دی 86 (هماهنگ کشوری)

htt://aee.medu.ir.Iran.Edu.Thms/theme2/cntpge.php?pgid=99&rcid=11