Relative clauses
قابل توجه دانش اموزانی که در این بخش سوالات زیادی داشتند مطالعه کنید و مفید واقع خواهد شد.
ادامه مطلب را کلیک کنید.
قابل توجه دانش اموزانی که در این بخش سوالات زیادی داشتند مطالعه کنید و مفید واقع خواهد شد.
ادامه مطلب را کلیک کنید.
قابل توجه همکاران و مدرسین زبان انگلیسی ناحیه ۲ ساری
سومین نشست تخصصی دبیران زبان انگلیسی ناحیه ۲ ساری
زمان:۲۸/۱/۱۳۸۹
مکان:دبیرستان هوشمند نواب علیه
ساعت:۱۱ الی ۱۲:۳۰
موضوع:تبادل تجربیات در خصوص اموزش نوین و ارائه تدریس
قابل توجه همکارانی که قرار است در این نشست شرکت داشته باشند حتما با گروه تماس گرفته تا مقدمات کار اماده گردد منتظر تماس شما هستیم و باید تا روز پنج شنبه ۲۶/۱/۱۳۸۹ ثبت نام نمایید.
با تشکر از همکارانی که در برپایی این نشست با ما همکاری می نمایند:
۱)سرکار خانم ابوالفضلی
۲)سرکارخانم توسلی
۳)سرکارخانم شعیبی
۴)سرکارخانم بنار
۵)سرکارخانم روشن
منتظر جهت ثبت نام و حضور سبز شما در این نشست هستیم
گروه زبان انگلیسی ناحیه ۲ ساری
چراغها خاموش می شود و من از دست می روم آن امواجی که می خواستم برخلافشان شنا کنم عاقبت مرا به زانو در آوردند آه، تمنا می کنم، التماس می کنم و چنین می خوانم: از سمت ناگفته ها بیا و سیب روی سرم را، و این درد مبهم مرا هدف بگیر ببرها در انتظارند تا رام شوند و چنین می خوانند: تویی که، تویی که ... آشفتگی تمامی ندارد: دیوارهایی که راه را می بندند و ساعت هایی که یکسره در گردشند می خواهم برگردم و تو را به خانه ببرم نمی شد باز ایستاد و تو اکنون می دانی، و من چنین می خوانم: ای فرصت های از دست رفته! بار دیگر بر دریای من بتابید من آیا خود، دردم یا که درمانم؟ و چنین می خوانم: تویی که، تویی که ... و نه هیچکس دیگر، و نه هیچکس دیگر تویی که، تویی که خانهای، همان خانهای که می خواستم بدان برگردم |
Lights go out and I can't be saved |
to pour oil on troubled water:(to make peace, to calm someone down)
example:when I tired to pour oil on troubled waters, both the angry husband and his wife stopped their quarrel and began to attak me
معني فارسي:آرام كردن .آرام ساختن
مثلا در فارسي وقتي مي گوئيم آب رو آتش ريختن
به چند نمونه توجه كنيد:
1- oh crum:اوه نه
2- you are very proper:شما آدم خاصي هستيد
3- in a little bit:چند لحظه ديگر
4- hang on:چند لحظه (صبر كن)
در آينده هنوز هم از اينگونه اصطلاحات برايتان مينويسم
a flash in the pan:(promising at the start but then disappointing)
example:the rookie hit many runs in spring training,but once the season began he proved to be a flash in the pan.
معني فارسي اصطلاح:اول چيزي را قبول كردن ولي بعد منصرف شدن
مثلا در فارسي مي گوئيم فلاني يك چيزي گفت ولي فقط گفتن آن بود در عمل كاري نكرد
life is what u make it
it’s that simple and plain
sometimes u get sunshine
but for now we got no rain;
so thats how it all started,
as simple as that,
its been a while,
a long while indeed;
one hell of a hot summer,
sweating and perspiring
like never before,
sleepless nights and broken hearts;
waiting for the clouds
to open up,
a game of wait and watch
like good old times has begun;
predictions and assumptions are plenty,
reality only known to the beholder,
everyone has an opinion
and everyone has an idea;
with the summer’s out of the way
and the rain clouds still not in sight,
keeping a constant vigil on the local weather forecast,
watching in silence, eagerly waiting to jump into the puddle
and splash my worries away